توی یه شب برفی زمستونی متولد شد.ازون شبای سردی که توش حس شاعرانه گرم میشه.ازون شبایی که دل منم مث آسمون ابریه و چشمام مث ابرا خیسه.اومد که از دل تنگی هام بگه.اومد که شما رو شریک لحظه های بارونی احساسم کنه.امیدوارو که تنهاش نذارین
گاه می اندیشم شاید ما در خواب کسی داریم برای حیات جان میدهیم !امیدوارم روز به روز وبلاگت قشنگ تر بشه خوشحال می شم به من هم سری بزنید
گاه می اندیشم شاید ما در خواب کسی داریم برای حیات جان میدهیم !
امیدوارم روز به روز وبلاگت قشنگ تر بشه خوشحال می شم به من هم سری بزنید